این سرمایه مادی و معنوی به سرعت مطمح نظر افراد واقع شد و به تجارتی سودمند و بی دردسر مبدل گشت و در ادامه فکر کشت آن در کشور به خاطر افرادی خطور کرد. از حاج محمد حسین اصفهانی گرفته تا مرتضی قلی صنیع الدوله و کاشف السلطنه. از عجایب تاریخ این که دکتر تقی بهرامی در کتاب تاریخ کشاورزی ایران، مرتضی قلی صنیع الدوله را پیشگام کشت و توسعه محصول چای در ایران ذکر کرده است. طبق نوشته بهرامی، صنیع الدوله این باغ را به مساحت 2.5 هکتار با مدیریت باغبانانی از گرجستان در دهکده ای به نام سمسکنده در مجاورت ساری احداث کرد. البته طی ماجرایی این باغبانان وی را ترور کردند که خود داستانی دارد.
از طرف دیگر کاشف السلطنه نیز در نوشته های خود ذکر نموده که غیر از باغ چای لاهیجانش بخشی از دانه های چای را به املاک شخصی سپهسالار به تنکابن برده است که در این زمینه نیز اطلاعات چندانی موجود نیست و حتی در نوشته های محمد ولی خان اثری از این واقعه مشاهده نمی شود.
پس از این که رضا شاه به سلطنت رسید خیلی زود محصول چای مورد توجه وی قرار گرفت طوری که اولا محصول چای در اراضی متعلق به وی کشت شد و او برای تشویق چایکاری، بهره مالکانه را در کمترین مقدار ممکن تعیین کرد. ثانیا از 7 کارخانه چای سازی که در دوره وی توسط آلمانی ها احداث شد؛ 5 کارخانه در املاک اختصاصی وی بنا شدند و از این تعداد سهم مازندران سه کارخانه بود. هر چند کارخانه بی بالان را هم به دلیل تعلق جغرافیایی آن به تنکابن در آن زمان باید به حساب مازندران گذاشت.
بعد از انقلاب نیز با همت یکی از مدیران سازمان چای کشور، توسعه کشت چای در دستور کار قرار گفت و تا آمل و ساری هم پیش رفت. اما متاسفانه در سال های اخیر به دلایل مختلف و خصوصا پر جاذبه شدن فروش املاک و روانه شدن سیل افراد متمول به این مناطق، کم کم از وسعت اراضی چای به طرز چشمگیری کاسته شد. طوری که از 5000 هکتار باغ چای مازندران در سال 1378 (طبق اعلام معاونت وقت باغبانی وزارت کشاورزی) در حال حاضر کمتر از 800 هکتار بیشتر باقی نمانده است. در این میان خصوصا از رامسر باید نام برد که از 2200 هکتار به کمتر از 250 هکتار رسیده است.
نمی دانم مقامات مسئول از این قضیه خبر دارند یا نه. اماکافی است به مزیت های چای از تداول عام داشتن، زیبایی چشم انداز، مزایای دارویی و اشتغال بسیار بالا (چای از معدود محصولات کشاورزی است که کاربرد نیروی انسانی بالایی دارد)، جلوگیری از خروج ارز برای واردات، جلوگیری از رانش زمین و سیلاب و امکان کشت در نقاط بسیار مرتفع و... بیندیشند. به جای این ها چه نشانده ایم؟ خانه و ویلا که تماما مصرفی است. برقش، آبش، گازش، امنیتش، جاده اش و...آیا هیچ کشوری در دنیا با سرمایه های اقتصادی خود چنین کرده است. آیا نابودی اراضی کشاورزی به آینده امنیت غذایی کشور لطمه نمی زند؟ آیا ایجاد اشتغال در کشاورزی که ساده ترین و کم هزینه ترین راه پیش روی جوانان است؛ اهمیت ندارد؟
این نکته را بگویم که باغات چای مازندران دارای بوته هایی بسیار بهتر از گیلان هستند. منطقه تلارسر رامسر که امروز جز باغ سازمان چای دیگر باغی ندارد قرار بود دارجیلینگ ایران شود. آیا داشتن محصولی که بهتر و بالاتر از رقبای پر سابقه جهانی وجهه داشته باشد؛ کم چیزی است؟
البته جای شماتت نخواهد بود وقتی ارزش کار و تلاش در پای واسطه گری و سفته بازی زمین قربانی شود. اما اگر بخواهیم به آن آینده در تولید برسیم؛ هنوز دیر نشده است.
یادداشت : رضا مقدم