بازارهای
مالی و پولی از ابزارهای مهم اقتصادی هر کشور است که برای بخش تولید، سرمایه تدارک
میبینند. بازار پولی در حقیقت پسانداز پولی مردم را جمعآوری میکند و برخلاف آنچه
در کشور ما باب شده، از محل این سرمایهها به سرمایهگذاران وام میدهند و خود بانکها
وارد سرمایهگذاری نمیشوند. به طور کلی نیازهای کوتاهمدت صنعت و تجارت باید از طریق
ابزارهای پولی یا همان بانکها تامین شود. برای نیازهای میانمدت و بلندمدت بازارهای
مالی را در نظر گرفتهاند. در ایران و همه کشورها کسانی که برای سرمایهگذاری به بورس
میآیند، دو گروه هستند. یک گروه کار را میانمدت و بلندمدت میبینند و برای سرمایهگذاری
و حضور بلندمدت در بازار حاضر میشوند و گروه دوم که میخواهند در کوتاهمدت در بازار
فعال باشند و سودی کسب کنند. به این گروه نوسانگیر یا سفتهباز میگویند.
کسانی
که سفتهبازی میکنند به شکلگیری حباب در بورس کمک میکنند
چون کارشان بر مبنای تحلیل نیست و اساس سرمایهگذاری خود را بر مبنای اخبار و شایعات
پایهگذاری میکنند و با هر جهشی که بورس پیدا میکند سهام خود را میفروشند و از بازار
خارج میشوند یا سهم دیگری جایگزین میکنند. اغلب کارشناسان هم معتقدند این افراد در
بلندمدت سود مناسبی نخواهند برد. گروه اول اما بر اساس کارشناسی و تحلیل وارد بورس
میشوند. ابتدا وضعیت اقتصادی کشور و بعد صنایع مختلف را تحلیل میکنند و در این بخش،
صنایع برتر و بعد یک صنعت خاص و در نهایت چند بنگاه مشخص را برای سرمایهگذاری برمیگزینند.
به این ترتیب که قیمت روز و قیمت ارزش ذاتی سهام را به دست میآورند و بر اساس تفاوت
این قیمتها سرمایهگذاری میکنند. این روشها البته متفاوت هستند. برخی روش بنیادین
یا فاندامنتال، برخی روش تکنیکال و یا در نهایت تلفیقی از هر دو روش را انتخاب میکنند.
پس معمولاً کسانی که به دنبال کاربرد روشهای علمی و سرمایهگذاری میانمدت و بلندمدت
هستند نه حباب میسازند و نه روی حباب سرمایهگذاری میکنند. اما افرادی که میخواهند
سود آنی کسب کنند باعث شکلگیری حباب در بورس خواهند شد. سوال این است که در این میان
افرادی که خود صاحب تحلیل نیستند و ممکن است توجیه کافی برای تامین هزینه تحلیل با
توجه به میزان خرید سهم نداشته باشند، چه باید بکنند؟ برای این مساله هم فکری اندیشیده
شده و صندوقها ایجاد شده است. در صندوقها تعدادی کارشناس هستند که کار تحلیل و آنالیز
را انجام میدهند. ما به عنوان سرمایهگذار پولمان را به این صندوقها میسپاریم تا
کارشناسان صندوق با تحلیل و بررسی سرمایهگذاری کنند. اینجا کار سرمایهگذار از تحلیل
سهامها و وضعیت بنگاهها به بررسی وضعیت صندوقها و کارکردشان مبتنی بر مدیریت بهینه
تقلیل مییابد که هر کسی توانایی این کار را تا حدودی دارد.برای تشخیص اینکه بازار
سهام در کشور حبابی است یا خیر باید ارزیابی کنیم که ترکیب معاملات بورس چگونه است
و کفه ترازو به کدام سمت سنگینی میکند. اگر نسبت سرمایهگذاری بلندمدت و میانمدت
بیشتر باشد و تکیه بورس بر این معاملات باشد میتوانیم بگوییم که رشد بورس حبابی نیست.
اما اگر تکیه بورس بر نوسانات اخباری و شایعهای و سرمایهگذاریهای کوتاهمدت است،
میتوانیم بگوییم بازار حبابی است. برابر گزارشها در حال حاضر بیشتر سرمایهگذاریها
روی شرکتهای متوسط و کوچک بورس انجام میشود که دارای بازدهی بالاتری هستند.البته
باید بازارهای دیگر را هم در تحلیلی کلی، دخیل کرد. میتوان رشد بورس را با رشد بازارهای
موازی قیاس کرد. اولین بازار موازی بورس در کشور ما، بازار پولی یا همان بانکهاست.
شما حداکثر سودی که اکنون میتوانید از سیستم بانکی کسب کنید کمی بیش از 20 درصد است
در حالی که با تورمی 35درصدی مواجه هستید. یعنی اگر پولتان را در بانک بگذارید، بیش
از 15 درصد متضرر میشوید. پس اغلب سرمایهگذاران پولشان را در بانک نمیگذارند. تا
زمانی هم که نرخ تورم بالا باشد بازار پولی نمیتواند رقیبی جدی برای بازار مالی باشد.
بازار طلا هم که همیشه برای بورس رقیب بوده، اکنون با کاهش نرخ جهانی طلا از 1700 دلار
در هر اونس به 1200 دلار و اثرگذاری آن در بازار طلای ایران مواجه است که باعث کاهش
اقبال سرمایهگذاران به این بازار شده است. بازار ارز بعد از چند جهش سیر نزولی گرفته
و اکنون باثبات شده و بازار مناسبی برای سرمایهگذاری محسوب نمیشود. بازار مسکن هم
که اغلب سودآور بوده و سرمایهگذاری مردم را جذب میکرده، در حال حاضر راکد است و قیمتها
در آن سیر نزولی دارد. یعنی بورس در حدود 9 ماه اخیر بازدهی بیشتری نسبت به رقبای خود
داشته و با توجه به دید مثبتی هم که برای آینده آن متصور است، توانسته سرمایه مردم
را جذب کند. روی آوردن مردم به این بازار و افزایش تقاضا، باعث افزایش خرید و فروش
و رشد قیمتها شده است.افزایش کنونی قیمت سهام در بازار و رشد شاخص هم ناشی از افزایش
تقاضا و هم ناشی از امیدواری به آینده شرکتهاست. به هر حال ما پذیرفتهایم که مکانیسم
بازار بر اساس عرضه و تقاضا شکل میگیرد. اگر بازار جدیدی شکل گیرد یا از میان بازارهای
موجود یکی احیا شود که نسبت به بورس بازدهی بیشتری داشته باشد، قطعاً تقاضا در بورس
کاهش مییابد و برای عرضهها تقاضایی وجود نخواهد داشت و این روند منجر به کاهش قیمت
میشود. نمیتوان افزایش تقاضاهای فعلی برای سرمایهگذاری در بورس را «حباب» تلقی کرد.
حباب، اغلب بر مبنای شایعات ساخته میشود. از طرفی سود به تنهایی ارزش سهام شرکت را
تعیین نمیکند؛ میزان نقدشوندگی سهم و ارزش داراییهای شرکت نیز جزو عوامل اثرگذار
تعیین ارزش سهام است. عامل مهمتر نوع مدیریت شرکت است؛ آن گونه که یکی از مولفههای
کلیدی در تحلیلهای بنیادین بورس این است که مدیران شرکت تا چه حد با اصول مدیریت آشنا
هستند و این اصول را در جهت سودآوری و استفاده بهینه از سرمایه شرکت به کار میگیرند.
اما من به طور 100 درصد نمیتوانم بگویم که بازده کنونی بورس حبابی نیست. چرا که برای
ارزیابی وضعیت بورس ضرورت دارد روال بورس مورد بررسی قرار گیرد و اینکه کدام P/Eها
بر مبنای واقعی شکل گرفته و وزن شرکتهایی حبابی و غیرحبابی در بورس چه نسبتی را به
خود اختصاص دادهاند.
مهدی جاویدپور - سردبیر اقتصادی