یکی از پایههای این استدلال بازرگانی بر این مبناست که چون
دامنه تولید در بخش کشاورزی به خاطر ماهیت طبیعی آن محدود است، اجازه صادرات یا
فراهم کردن زمینه برای صدور این فرآوردهها کمبود ایجاد میکند، آنان میگویند
برای تولید یک قطعه صنعتی با فرض فراهم بودن ماده اولیه، زیر همان سقف کارخانه و
با اتخاذ تسهیلاتی مانند افزودن تعداد دستگاههای خط تولید یا اضافه کردن نوبتهای
کاری یا به کارگیری تکنولوژی برتر میتوان تا چندین میلیون برابر از آن قطعه را تولید کرد و اگر نیاز بازار داخل و خارج ایجاب
کند به راحتی میتوان قیمت آن را نیز کاهش داد بیآنکه آسیبی به نیازهای ملی برسد
اما محدودیت وسعت زمینهای قابل کشت و آب، شرایط طبیعی و ماهیت بذور و نشاءها و دهها
عامل دیگر اصولاً اجازه نمیدهد دامنه تولید محصولات کشاورزی از یک مرز مشخص فراتر
رود، لذا باید آنچه که تولید میشود را حفظ و مسئله صادرات در محصولات کشاورزی را
کلاً منتفی کرد، مگر موردی و حسب ضرورت که البته این "حسب ضرورت"
را نیز با اکراه میگویند. ضمن قبول این اصل در مورد محدودیت تولیدات کشاورزی باید
گفت این نظریه بازرگانی که متکی به "اقتصاد درونگرای دولتی" است
در شرایط اقتصاد و بازرگانی جهان کنونی به شدت منفعل و ناکارآمد است و در برابر، بحث
دیگری به میان آمده است که کارکرد موثر خود را در موارد متعدد و به ویژه در
کشورهای عمده صادرکننده محصولات کشاورزی اثبات کرده است و بر این نکته تأکید دارد
که گسترش صادرات به دلایل ماهوی این فعالیت بازرگانی نه تنها موجب کاهش کمی
محصولات کشاورزی و فرآوردههای دامی نمیشود بلکه برعکس موجب افزایش کمی و کیفی و
حتی بهبود تکنولوژی نگهداری، تکمیل و تبدیل و بستهبندی محصولات کشاورزی و فرآوردههای
دام و طیور نیز خواهد شد.
این گفتمان که مقبولیت جهانی نیز یافته است در فرآیند
مبادلات بازرگانی، واردات کالاهای مشابه را در یک پرنسیب و شاخص معتبرتر تثبیت میکند،
در عین حال باید پذیرفت که تمامی محصولات کشاورزی و فرآوردههای دام و طیور که
متاثر از فصول مختلف آب و هوایی و ماهیتاً فسادپذیر هستند را نمیتوان انبار یا به
عنوان "داشته" ملحوظ کرد و اگر این واقعیت را بپذیریم که کشورهای
قدرتمند صنعتی علیرغم نظام سرمایهداری لیبرالی خود به بخش کشاورزی یارانههای
قابل توجهی میدهند، باید اذعان داشت که واردات بعضی از کالاهای کشاورزی ضمن
انتقال آب مجازی که با کمبود شدید آن در کشور مواجهیم، ارزش افزوده پنهان نیز به
همان دلیل اعطای یارانه کشاورزی برای مصرف کنندگان کشورمان در پی خواهد داشت، لذا
نوع جدید بازرگانی و ماهیت فعالیت آن در تنظیم هوشمند صادرات محصولات داخلی در فصل
مناسب و واردات مورد نیاز در شرایط مطلوب نهفته است، یک کشور واردکننده محصولات
کشاورزی به همان دلایلی که گفته شد الزاماً باید صادرکننده خوب بعضی از محصولات
کشاورزی خود نیز باشد، این دو فعالیت در شرایط کنونی بازرگانی جهانی توأمان موجب
تقویت ساختار تولید داخل میشوند، نکتهای که تحت عنوان "دوری از اقتصاد و بازرگانی
"درون گرا" و روی آوری به اقتصاد "درونزا" و "تعامل با
اقتصاد جهانی" تلقی میشود. اصولاً صادرات، تولید و بازار داخل را از بنبستهای
دورهای میرهاند و داستان "یک سال سیب زمینی مانده بر سر دست کشاورزان و
سال دیگر کمبود، نبود و گرانی مفرط آن" را تعدیل میکند. به واقع باید گفت
ترجمان درست "گسترش صادرات" در ساختار بازرگانی جهانی یعنی ارتقاء
سطح کیفی تولید، افزایش میزان رقابتپذیری آن متناسب با سلیقه و انتخاب مصرفکنندگان
در بازارهای جهانی است.
در تولیدات کشاورزی درآمد حاصل از صادرات، خود به خود
زنجیره تولید را مدرن، کیفیت محصولات را بر حسب سلایق مشتری افزون، سرمایهگذاری
خارجی را جذب و عر ضه محصولات را از رخوت، رکود و سرگردانی در بازارهای داخلی به
سوی نظم و دقت هدایت میکند.