لذا
چالش و معضلاتی که در اقتصاد کشور شاهد آن هستیم به طبع سیاستگذاریهای غیرعالمانه
بوجود آمده است که نوعی نابسامانی را در اقتصاد کشور رقم زده است و آن را تشدید نموده
است.
خوشبختانه
اقتصاد ایران دارای ظرفیتهاٰ منابع طبیعیٰ نیروی انسانیٰ در آمد ارزی و محیط جغرافیایی
بسیار بالاست اما به خوبی از این ظرفیتها بهرهبرداری نشده است. مثلا هنگام تحریم
اگر نمیتوانیم کالا وارد کنیم، باید به سمت سرمایهگذاری حرکت کنیم که به تولید کالاهای
جایگزین دست بزنیم و باید بنیه تولید را قوی کنیم که در تحریمهای بعدی آسیب کمتری
ببینیم. متاسفانه ما بنیانهای تولید را مهم ندانستیم و به جای آن روی مصرف سرمایهگذاری
کردیم و چیزی که ما در حال حاضر شاهد آن هستیم، تبلیغ مصرف گرایی است. بهتر است به
جای این تبلیغها ما تبلیغ تولید گرایی کنیم.
اگر شخصی کار کند و با اشتغال خود به
سمت مصرف حرکت بکند، همین مصرف گرایی آن شخص هم معقولتر خواهد بود. چرا ما باید تولید
را کمتر کنیم و از پول نفت جهت مصرف گرایی افراد هزینه کنیم؟ ما باید کاری کنیم که
افراد خودشان به سمت تولید حرکت کنند. چون همه جامعه از تولید اتزاق میکند و اگر تولید
نباشد، هیچکس موفق نیست.
در
این شرایط نه دولت میتواند مالیات بگیرد و سیستم را اداره کند، نه سرمایهگذار میتواند
سرمایهگذاری کند. اگر کالایی تولید شد، همه از آن استفاده میکنند. مشکل در اینجا
به برخی مدیران برمیگردد که سیاستگذرای غیرعالمانه را دنبال میکنند و در این سالها
بیشتر به دنبال مسائل حاشیهای بودند و کارها بیشتر در حد شعار و دنبال مسائل حزبی
بوده اند.
درگیر
بودن در این گونه مسائل فرصتی برای نگاه عالمانه به مسائل اقتصادی باقی نگذاشته است.
این نوع اجرای نامناسب باعث نابسامانی اقتصاد شده است به نوعی که اقتصاد رها شده است
و رشد 2 تا 5 درصدی رشد قابل توجهی نبوده است.
این
در حالی است که ظرفیت رشد اقتصادی کشور بیشتر از این ارقام است. البته تحریمها و برخورد
غرب نیز تا حدی باعث این نابسامانیها در اقتصاد کشور شده است. اگر سیاستگذاری عالمانه
اجرا شود سالها رشد 2 رقمی خواهیم داشت.
اگر
به رشد مطلوب نرسیم مشکل را باید در سیستم برنامهریزی و سیاستگذاری کشور جستجو کرد.
در مجموع رفع تحریمها و چالشها در سطح بین المللی کمک مختصری به اقتصاد خواهد کرد
اما مشکل ما مشکل فرهنگی برخی مدیران است که تصمیمات را بر اساس نوعی روزمرگی و به
صورت غیر علمی و غیر عالمانه و بدون اتکا به دانش اقتصاد میگیرند و متاسفانه این مساله
در رفتار این مدیران نهادینه شده است.
در
این صورت است که باید گروهی که به علم اقتصاد آشنایی کامل دارند و بر اساس علم اقتصاد
و نه به صورت یکجانبه در بحث سیاستگذاریها و برنامهریزیها ورود پیدا کنند. باید
درک بالایی از مسائل اقتصادی داشته باشند و تصمیمات بر اساس سیاستگذاری عالمانه اتخاذ
شود و بر اساس منافع شخصی و حزبی عمل نکنند.
مهدی جاویدپور
سردبیر اقتصادی