۱-این اتفاق قطعا تخلف پرسنلی و فردی بوده که در هر شرکتی احتمال وقوع داره و از اینکه در شرکت شما رخ نداده خوشحال نباشید! (درک اصل موضوع)
۲-اشتباه یک فرد میتونه یک برند شناخته شده رو تخریب کنه و هر فردی در سازمان باید از همه جوانب تامین و همراه باشد تا برندی تخریب نشود(وفاداری سازمانی)
۳- خطای فردی میتونه آبروی یک صنعت و دیدگاه عموم مردم به اون محصول رو تغییر بده. موضوع شیر های قاطی با آب برای همه شرکتها یک آسیبه و نه برند کاله.(گوله سنگ و شروع بهمن از نوک قله)
۴-واکنش دیرهنگام شرکت کاله در این رخداد یک آسیب جمعی است و حالا هم که توضیحات جناب سلیمانی مدیرعامل محترم کاله شنیده شد، نکته مبهم دارد که چرا اطلاع رسانی موکول شد به دیدار کارگران در صبح شنبه. (جای خالی ارتباطات مستمر با افکار عمومی و pr 7/24)
۵-ناشناخته بودن مقوله بحران خبری و اهمیت شیوع ویروسی خبر در فضای شبکه های اجتماعی در سطوح عالی تصمیم گیری ها و میان مدیران ارشد صنایع غذایی و حتی اقتصاد ایران. (کم توجهی به افکار عمومی و ابعاد آسیب ایجاد شده)
۶-عدم فرهنگ سازی این موضوع که:در هر زنجیره تولیدی امکان خطا هست اما نحوه برخورد با خطا کاران و سرعت عمل کنترل بحران خبری اهمیت دارد(بی تفاوتی به جریان سازی مستمر محتوایی و تبیین ساختاری فعالیتها)
۷-کم توجهی به تخریبهای سالهای اخیر صنعت غذا و نبود انسجام محتوایی از سوی سازمان غذا و دارو و بهداشت و نهادهای انجمنی مرتبط . (عدم توجه به کار جمعی)
۸-نبود همدلی فعالان و اصحاب صنعت غذا این حوزه و استراتژی《این بحران ما نیست》که منجر به بحرانهای بی پایان و بی اساسی شد که ذهنیت و آرامش غذایی مردم را نشانه گرفت.(یک روز تن ماهی پنبه ای، روزی کیک قرصی یا روز دیگر شیر وایتکس و پالمی و ....)
(تخریب تولید و صنعت در سکوت فعالان)
۹-کمبود نظارت در بخش های نظارتی بهداشتی و بازرسیهای ادواری در بخش شرکتی سازمانی و دولتی و قضایی(انفعال و واکنش دیر هنگام مسئولان)
۱۰-باور پذیری بالای عموم مردم در تخریبها و اخبار منفی و کمبود سواد رسانهای و تمیز اخبار صحیح از غلط(انحراف افکارعمومی)