راهاندازی و توسعه یک کسب و کار نیازمند سرمایهگذاری در تحقیق و توسعه، طراحی سیستمهای نرمافزاری، فراهمسازی زیرساختها، تدوین رویهها و... است که قطعا هر واحد اقتصادی کوچک و مستقل فاقد توان لازم برای این سرمایهگذاریهاست و فرانچایز روشی برای غلبه بر این محدودیتهاست. طبیعتا روش فرانچایز به علت تجمیع توان موسسه مادر و فرانچایزگیرندگان میتواند با ارتقای توان رقابتی امکان صادرات محصول یا سرویس و رقابت با رقبای خارجی را به شکل بهتری فراهم سازد. یکی از چالشهای موجود در حوزه فرانچایز در حال حاضر، عدمآگاهی نسبت به این روش از کسب و کار است. ممکن است تعداد زیادی از بنگاههای اقتصادی موجود دارای مطالعات و اطلاعات تئوریک خوبی در این حوزه باشند اما اطلاعات زمانی که به یک خروجی مناسب و عینی مانند تولید و ساخت کالا یا ارائه خدمات منتهی شود، میتواند منشأ اثر باشد، نهایتا این عدمآگاهی باعث شده سهم فرانچایز در کل اقتصاد کشور پایین باشد؛ هرچند انتظار میرود این سهم در آینده افزایش یابد. رشد فرانچایز نیازمند بستر مناسب است:
۱- بزرگترین مانع توسعه کسب و کار در اقتصاد کشور دخالتهای ناشی از نگاه دستوری در اقتصاد است و دولت اگر موانع خاصی را ایجاد نکند، بزرگترین کمک را به کسب و کارها کرده است. در دهههای گذشته فرانچایز در ایران موضوعیت نداشته و بنابراین دولت نیز در این حوزه مداخله نکرده است، اما به تدریج و با تقویت این بخش حتما شاهد ورود دولت در آن خواهیم بود که امیدواریم این مداخلات جنبه منفی بازدارنده نداشته باشد، و به همین دلیل عدمموضوعیت فرانچایز، سازمانهایی که نمایندگی بخش خصوصی را دارند مانند اتاق بازرگانی و اتحادیهها نیز ورود پررنگ و ملموسی در این حوزه نداشتهاند.
۲- فرانچایز عمدتا زمانی معنا پیدا میکند که یک موسسه مادر زیرساختها و استانداردهای خود را در اختیار تعداد زیادی واحد اقتصادی کوچکتر و دارای استقلال نسبی قرار میدهد، پس یک کسب و کار فرانچایز طبعا یک کسب و کار زنجیرهای است. پس میتوان نتیجه گرفت که شکلگیری و رونق فرانچایز مستلزم توسعه زنجیرهایهاست. اگر فروشگاههای زنجیرهای در حوزههای مختلف مانند میوه، رستوران، پوشاک، خدمات و... شکل بگیرد، میتواند زمینهساز توسعه فرانچایز باشد. در حال حاضر به جز زنجیرهایهای فعال در حوزه FMCG در حوزهای دیگر برندهایی با تعداد قابلتوجه شعب وجود ندارد و پیشنیاز توسعه فرانچایز در ایران آن است که شرکتهای زنجیرهای شکل بگیرند.
معمولا در شرکتهای زنجیرهای برخی از شعب متعلق به خود شرکتها و برخی از طریق فرانچایز راهاندازی میشوند، به عنوان نمونه فروشگاههای زنجیرهای افق کورش به عنوان بزرگترین برند فرانچایز دهنده در ایران از 3هزار فروشگاهی که در اختیار دارد 1700 فروشگاه در قالب فرانچایز و باقی آن بهصورت مالکیتی اداره میشوند. به کارگیری روش فرانچایز باعث افزایش سرعت راهاندازی شعب جدید، مدیریت بهینهتر شعب و کیفیت خدمات بهتر خواهد بود و مجموعا این نتایج باعث میشوند فرآیند واحدهایی که فرانچایز هستند در مقایسه با واحدهای مالکیتی سادهتر انجام شوند. اما سوالی که مطرح میشود بررسی آینده این صنعت است.
در پاسخ به این پرسش باید گفت آینده صنعت فرانچایز به آینده اقتصاد کشور بستگی دارد و اگر چشمانداز مثبتی برای اقتصاد ایران وجود داشته باشد، طبیعتا صنعت فرانچایز و کسب و کارهای وابسته به آن نیز با چشمانداز روشنی روبهرو خواهد بود، اما آنچه در صنعت فروشگاهی شاهد هستیم، معکوس شدن روند توسعه در این صنعت است. در حالی که در دهه پیش، روند تاسیس فروشگاههای زنجیرهای در کشور رو به رشد بود، اما اکنون این روند معکوس شده و هرچند ممکن است شرکتی رشد داشته باشد اما در مجموع صنعت، روند معکوسی در پیش گرفته است.