یکی از بزرگترین مشکلات و موانع در بخش اول، این است که متاسفانه صنعت پخش متولی ثابتی ندارد و وظایف این شرکتها در بین نهادهای حاکمیتی تقسیم شده است. در حال حاضر بخشی از وظایف را سازمان غذا و دارو و وزارت بهداشت، بخشی از وظایف را وزارت صمت و بخشی دیگر را وزارت جهاد کشاورزی برعهده گرفته است. بنابراین در شرایطی که صنعت پخش متولی ثابتی ندارد، فعالان این عرصه به هر میزان که تلاش میکنند برنده معادله نیستند. در همه جای دنیا، عموما مسائل حوزههایی مانند حوزه پخش مربوط به وزارت صمت یا بازرگانی است. اما در ایران موضوعات این بخش بین سازمانها و نهادهای مختلف تقسیم شده که از این بابت آسیبهای جدی متحمل میشود. امیدواریم با تشکیل وزارت بازرگانی یا هر وزارتخانه دیگری، صنعت پخش متولی ثابت پیدا کند تا بتوانیم مشکلات را از طریق یک وزارتخانه پیگیری کنیم.
همانطور که اشاره شد، بخش دیگر مشکلات ساختاری، مربوط به موانع سرمایهگذاری است که البته این چالش به دو ساختار معیوب بخش اول و دوم برمیگردد در حال حاضر مشوقهای جدی برای حضور بخش خصوصی در حوزه سرمایهگذاری دیده نشده است. این در حالی است که به دلیل تحریمها، فعالان این صنعت با یک شمشیر دو لبه روبهرو هستند. نکته بعدی این است که بهرغم تمام پیشرفتی که در صنعت پخش داشتهایم؛ هنوز فاصله معناداری با رکوردهای جهانی داریم. متاسفانه در کشور ما همچنان عملیات پخش به روش سنتی انجام میشود؛ در صورتی که کشورهای دنیا از بحث تشکیل شرکتهای پخش سنتی، عبور کرده و به سمت شرکتهای تریپل، فوریپل و فایویپل حرکت کردهاند که همین باعث کاهش هزینهها، سرعت و بهرهوری بالای آنها شده است.
به طور قطع، سنتی بودن صنعت پخش تاثیر مستقیمی در افزایش هزینهها دارد. در حال حاضر در ایران نزدیک به ۲هزار و ۶۰۰ شرکت پخش فعال داریم.اما اگر انبارهای این شرکتها را مشاهده کنید، میبینید چیدمان و استفاده از انبارها کاملا سنتی مدیریت میشود و طی سالهای اخیر پیشرفت چندانی در این حوزه حاصل نشده است در صورتی که انبارهای مدرن شرکتهای تریپل، فوریپل شرکتهای با حداقل نیروی انسانی، حداکثر بهرهوری و کارآیی را دارند.
البته طی سالهای اخیر، در دو بخش نرمافزاری و سختافزاری اقدامات خوبی انجام و فاصله ما با دنیا کمتر شده است. برخی شرکتهای داخلی در این حوزه به مرحلهای رسیدهاند که میتوانند برای شرکتهای پخش، نرمافزار تولید کنند، اما درواقع سنتی بودن صنعت پخش بیشتر به فرهنگ توزیع ما برمیگردد. به طور مثال ما هنوز این فرهنگ را داریم که هر کامیونی که کالا و بار خود را زودتر به سوپرمارکتها برساند، در جایگاه بهتری در قفسهها قرار میگیرد و این مسأله ناشی از آن است که ما اصرار به فعالیت سنتی داریم. عموما بخش عمدهای از فضای خودروهای شرکتهای پخش را هوا اشغال میکند؛ یعنی شرکتها ترجیح میدهند که صرفا کالاهای خودشان را حمل کنند و کالاهای دیگران را حمل نکنند که همه اینها باعث افزایش هزینه میشود.
درصورتی که اگر به سمت شرکتهای Third Party لجستیک برویم، شرایط به طور کلی متفاوت میشود و خودرویی که وارد یک سوپرمارکت میشود، کالاهای چند شرکت تولیدکننده را با خود حمل میکند که البته قبلا از طرف آن شرکتها سفارشگیری و بازاریابی انجام شده است. به این ترتیب محصولاتی با برندهای مختلف توسط یک خودرو در یک سوپرمارکت تخلیه میشود. چرا که تردد و توقف خودروهای متعدد حمل کالا و بار در سطح خیابانها و محلات شهر، مسائلی را ایجاد میکند. برای جلوگیری از این امر راهکار پیشنهادی ما به شهرداری، این است که مثلایستگاههای اتوبوس، مکانهایی را برای توقف خودروهای پخش در سطح شهر ایجاد و سپس کالاها را از آنجا به سمت فروشگاهها حمل کنند. وقتی فضای مناسب برای پارکینگ خودروهای پخش پیشبینی نشود؛ طبیعی است که این خودروها چارهای به جز توقف در سطح معابر ندارند که این مسأله مشکلساز میشود.
راهکار عبور صنعت پخش از مرحله سنتی
برای عبور از مرحله سنتی، ابتدا باید بخواهیم که از مرحله سنتی در صنعت پخش گذر کنیم. در حال حاضر تمامی ساختارها نشان از اصرار به ماندن در سیستم سنتی دارد تنها راهکار حل این مشکل در تشکیل شرکتهای Third Party لجستیک نهفته است از آنجا که این شرکتها انبارهای بزرگی دارند. در یک انبار بزرگ دهها برند میتوانند چیدمان شوند و در یک فرآیند مشخصی توزیع انجام دهند اما به طور قطع با سبک کنونی انبارداری و تجهیز انبارها نمیتوان به سمت توسعه رفت.
طی دو سال اخیر در وزارت صمت این موارد را به خوبی پیش بردهایم و دستورالعمل و آییننامه آن تدوین شده است، اما متاسفانه حجم تغییر و تحولات وزرا در نهادهای دولتی به میزانی زیاد است که همه این فعالیتها ابتر میماند. بنابراین ضرورت دارد ابتدا نهادهای حاکمیتی تکلیف این مسأله را روشن کنند که آیا میخواهیم از عملکرد سنتی در صنعت پخش خارج شویم یا خیر. وقتی که قدم اول را به خوبی برداریم، شرکتهای پخش آمادگی دارند که خود را با این شرایط وفق دهند.
ضرورت نظرخواهی از بخش خصوصی
در این بخش از گفتهها باید تاکید کنم صرفا با تشکیل وزارت بازرگانی مشکلات ما حل نخواهد شد. اگر قرار باشد که رویکرد وزارت بازرگانی هم مانند وزارتخانههای دیگر باشد، مسائل و چالشها به قوت خود باقی میماند. اگر قرار است یک ارگان متولی این صنعت شود، باید از انجمن تخصصی این حوزه نظرخواهی کند و مشورت بگیرد. در آستانه انتخابات همواره میشنویم که انجمنها باید بازوان فکری و مشاورهای باشند؛ اما در عمل هیچکدام از این شعارها عملیاتی نمیشود و ناگهان میبینیم پشت درهای بسته تصمیماتی گرفته میشود که در بیشتر مواقع به ضرر فعالان این عرصه است. درخواست ما در مباحث مربوط به قانونگذاری این است که از فعالان شاخص این عرصه کمک بگیرند.