بسیاری از سیاستگذاران به این نتیجه رسیدهاند که چاره را باید در قیمت جستوجو کرد. بر این اساس، سیاستهای قیمتی در دستور کار سیاستگذاران قرار گرفته است. طیف وسیعی از اقتصاددانان معتقدند مشکل مدیریت انرژی در ایران از تفکر قیمتگذاری دولتی ناشی میشود. در بسیاری از کشورهای دنیا قیمت انرژی با همان مکانیسمی (مکانیسم بازار) تعیین میشود که قیمت سیب زمینی و میوه و اجاره خانه و... . بر این اساس طیف وسیعی از اقتصاددانان از قیمتگذاری دولتی گله میکنند و دولت را از دخالت در مکانیسم بازار در تعیین قیمت انرژی منع میکنند. اما گروهی از کارشناسان تفکر مخالفت با قیمتگذاری دولتی ندارند، بلکه دولت را مسوول تعیین قیمت انرژی میدانند اما تلاش میکنند انرژی به نحوی تعیین قیمت شود که بتواند مصرف و انگیزه مصرفکننده را تحت تاثیر قرار داده و از این طریق بر چالش مدیریت انرژی غلبه شود. با چنین وصفی هر دو دسته، سیاستهای قیمتی را برای غلبه کردن بر چالش مدیریت انرژی توصیه میکنند. در مقابل گروهی از کارشناسان سیاستهای غیرقیمتی را توصیه میکنند. این گروه از کارشناسان استدلالهای قابل توجهی دارند. نمونههایی از این استدلالها را میتوان برشمرد:
- یکی از نکات مهمی که حامیان سیاستهای غیرقیمتی اشاره میکنند، توجه به این نکته است که سازمانها و صنایع با مفهوم مدیریت انرژی بیگانه هستند. برای تشریح این موضوع میتوان به یک مثال ساده بسنده کرد. در بخش خصوصی و غیرخصوصی، از مدیران ارشد سازمانها و حتی کارشناسان مربوطه درباره میزان مصرف و هزینه انرژی سوال کنید. غالبا برای این سوال پاسخی ندارند.
در حالی که برای مدیریت انرژی یک سازمان نه تنها باید نسبت به میزان مصرف و هزینه آگاهی کامل داشت، بلکه باید از جزئیات هزینه و مصرف انرژی مطلع بود؛ بنابراین با توجه به اینکه سازمانها و صنایع برای استقرار سیستمهای مدیریت انرژی آمادگی لازم را ندارند پس از افزایش قیمت انرژی، به شدت تحت تاثیر قرار گرفته و از این طریق اثرگذاری سیاستهای قیمتی را کاهش میدهند. بر این اساس حامیان سیاستهای غیرقیمتی، توجه به استقرار سیستمهای مدیریت انرژی در سازمان و صنایع را مهمتر از سیاستهای قیمتی میدانند.
- خودروسازی ایران با حمایت شدید از اعمال تعرفههای گمرکی و تحمیل تولیدات خود به مصرفکنندگان، مدیریت انرژی کشور را به شدت تحت تاثیر قرار داده است. پس از سالها بحث و جدل در این مورد، هنوز مشخص نیست سیاستگذاران چه برنامهای برای مواجهه با این مشکل دارند؛ بنابراین حامیان سیاستهای غیرقیمتی خاطرنشان میکنند، توجه به سیاستهای قیمتی بدون توجه به معضل خودروسازی ایران تاثیرگذار نخواهد بود.
- نکته دیگرکم کشش بودن تقاضای قیمتی انرژی است. پایین بودن کشش به معنای کم بودن حساسیت مصرف نسبت به افزایش قیمت است. با این استدلال این گروه توصیه میکنند، برای مدیریت انرژی کشور نمیتوان صرفا به سیاستهای قیمتی اکتفا کرد.
طرفداران سیاستهای قیمتی و حامیان سیاستهای غیرقیمتی هر کدام استدلالهای قابل توجهی دارند. به نظر نویسنده این مقاله، پیگیری سیاستهای قیمتی عاقلانه و ضروری است، اما بزرگنمایی انجام شده بر سیاستهای قیمتی باعث شده اهمیت راهکارهای غیرقیمتی نادیده گرفته شود و از این طریق تاثیرگذاری سیاستهای قیمتی کاهش یابد. نتیجه اینکه دولت میتواند با ترویج سیستمهای مدرن مدیریت انرژی، علاوه بر گسترش کسبوکارهای ناشی از این اقدام، کارآیی سیاستهای قیمتی را افزایش دهد.