صادرات
افزایش مییابد و چون سودآوری هم بیشتر میشود پس سرمایهگذاری هم افزایش خواهد یافت.
این نگرش به مزد و نقش اش در مدیریت اقتصاد اگرچه دیدگاه غالب است ولی براساس برداشتی
از نظام بازار اتکا دارد که قیچی بازارش یک تیغه بیشتر ندارد- تیغه عرضه. درواقعیت
زندگی، مزد دراداره نظام سرمایهداری نقشی دو گانه دارد. از سویی بخشی از هزینه تولید
است.
درعین
حال برای بخش عظیمی از جمعیت که به غیر از نیروی کار خود چیزی برای فروش ندارند منبع
درآمدی آنهاست. به عبارت دیگر اگر مزد ثابت بماند یا میزان واقعیاش کاهش داشته باشد،
بدون تردید مصرف داخلی هم کاهش مییابد. همه شواهد موجود نشان میدهد که تمایل نهایی
به مصرف از مزد به مراتب از تمایل نهایی به مصرف از سود بیشتر است. به عبارت دیگر حتی
اگر افزایش سود اتفاق بیفتد، با این وصف میزان کل مصرف احتمالا در اقتصاد کاهش خواهد
یافت.
البته
بخشی از کاهش مصرف داخلی ممکن است با افزایش صادرات جبران شود ولی این رابطه تا زمانی
معنیدار است که در کشورهای دیگر شاهد همین روند نزولی میزان مزد واقعی نباشیم. به
عنوان مثال اگر مزد کارگران در اقتصاد ایران ثابت بماند یا میزان واقعیاش کاهش یابد
پیامد مثبتش بر صادرات ایران تنها موقعی قابل حصول است که کشورهای طرف تجارتی ایران
شاهد همین روند نزولی دراقتصاد خویش نباشند.
اگر
غیر از این باشد احتمال نظری افزایش صادرات به واقعیت مبدل نمیشود و تنها پیامد کاستن
از مزد کاهش مصرف موجود و رکود و احتمالا بیشتر شدن بیکاری دراقتصاد خواهد شد. واقعیت
این است که بنگاههای سرمایهداری موسسات خیریهای نیستند که در راه خدا تولید کنند.
با اهداف معین وارد فرآیند تولید میشوند و برای رسیدن به این اهداف و برای تداوم یا
گسترش حوزه فعالیت خویش باید قادر به فروش و نقد کردن کالاهای تولیدی خود به قیمتی
که برای آنان سودآور باشد باشند. اگر با کاهش مصرف، تقاضا برای محصول یک بنگاه خاص
در بازار کاهش داشته باشد آن بنگاه هم انگیزه و تمایلی به تداوم تولید به همان میزان
پیشین را نخواهد داشت. وقتی دریک اقتصاد سرمایهداری با مزد ثابت یا حتی شرایطی روبهرو
میشویم که میزان واقعی مزد روند نزولی دارد آنچه اتفاق میافتد این که با بیشتر شدن
نابرابری و توزیع نابرابرتر درآمدها روبهرو میشویم که از طریق کاهش مصرف بر تولید
و بر سطح اشتغال در اقتصاد اثر مخرب میگذارد. افزایش نابرابری حداقل دو پیامد نامطلوب
دارد.1- بازدهی دراقتصاد کاهش مییابد. درعصر جهانی کردن که با رقابت بیشتر دربازارها
مشخص میشود نزول بازدهی اول و آخر مصیبت است.2- تولید ارزش وارزش اضافی دراقتصاد لطمه
میخورد. به عبارت دیگر اندازه کیک ملی اگر کوچکتر نشود رشد قابل توجهی نخواهد داشت.
نکتهای که به نظر میرسد مورد توجه مدافعان مزد ثابت یا کاهش یابنده قرار نمیگیرد
این واقعیت انکار ناپذیر است که مزدبگیران شبیه یک ماشین نیستند. برای این که سخت تر
کار و تولید کنند لازم است به آنها انگیزه لازم برای این کار داده شود. به سخن دیگر
باید دروضعیتی قرار بگیرند که به کار سخت تشویق شوند. ناگفته روشن است کارگری که میبیند
با او بطور منصفانهای رفتار نمیشود انگیزهای برای سختکوشی نخواهد داشت. پژوهشگران
دانشگاهی تحت عنوان «نظریه مزد کارآمد» نشان دادهاند که بازدهی کارکارگر به این بستگی
مستقیم دارد که کارفرما با کارگر چگونه رفتار میکند و از جمله چه مزدی به او میپردازد.
این نظریه در واقع نسخه اندکی مدرن تر از دیدگاهی است که «آلفرد مارشال» اقتصاددان
معروف انگلیسی در قرن نوزدهم ارائه کرد. در دهههای اخیر توجه به این نظریه از سوی
کارشناسان اقتصادتوسعه آغاز شد. در بررسیهای خود به این نتیجه رسیدند که بازدهی کارگرانی
که مشکل سوءتغذیه دارند- یا گرفتار کم غذایی هستند یا غذای نامقبول میخورند-به شدت
پایین است. اگرچه ممکن است در بعضی از جوامع مشکل بدغذایی یا کمغذایی کارگران همچنان
وجود داشته و حتی جدی باشد ولی بازدهی کارگران از سوی عوامل متعدد دیگری هم تغییر میکند.
یکی از عوامل مهم موثر بر بازدهی کارگران نگرانی و عدم اطمینان آنها به آینده است.
وقتی میزان مزد افزایش نمییابد یا میزان واقعی مزد سیر نزولی دارد نگرانی و بیاطمینانی
ناشی از آن بربازدهی کار اثر منفی میگذارد. آنچه ذهن کارگران را مشغول میکند این
است که آیا قادر به پرداخت اقساط ماهیانه خواهم بود؟ آیا میتوانم برای فرزندم حداقل
امکانات را فراهم کنم؟ آیا میتوانم هزینههای آموزشی را بپردازم که فرزندم بتواند
به آموزش خود ادامه بدهد؟ هرچه که انرژی جسمی و فکری بیشتری صرف حل یا حتی تخفیف این
نگرانیها بشود برای کار درکارگاه و دراداره انرژی جسمی و فکری کمتری باقی میماند
و روشن است نزول بازدهی هم اتفاق خواهد افتاد. داشتن تنش و نگرانی برفرآیند یادگیری
مهارتهای تازه یا تکمیل و بهروز کردن مهارتهای قبلی هم تاثیر منفی و مخربی میگذارد.
ناگفته روشن است در بنگاههایی که مدیرانش از سویی برای افزودن بر توان رقابتی بنگاه
خواهان کاستن از مزد یا اخراج کارگران هستند ولی درعین حال برای خود و وابستگان و دوستان
خود پاداشهای افسانهای در نظر میگیرند برای اکثریت کارگران و کارمندان انگیزهای
برای سختکوشی و برای بهبود بازدهی وجود نخواهد داشت. در این شرایط هم رونق اقتصادی
از محدوده کتابهای درسی فراتر نخواهد رفت.
مهدی جاویدپور
سردبیر اقتصادی فودنا