همانطور
که اواخر قرن بیستم شاهد شوک نفت بود، اوایل قرن بیستویکم ممکن است با یک شوک آب روبهرو
شود. همین آب ساده قدیمی، به سرعت به سمتی میرود که به «طلای آبیرنگ» تبدیل شود؛
کالایی که باید آن را جستوجو کرد، برای آن جنگید، با دردسر فراوان آن را از کشوری
به کشور دیگر و از منطقهای به منطقه دیگر منتقل کرد و احتمالا به بالاترین قیمت پیشنهادی
آن را فروخت؛ وضعیتی که هم نشان از تهدید دارد و هم نشان از فرصت. داستان اصلی آب این
است که 97درصد سطح کره زمین پوشیده از آب است و 97درصد آب جهان هم شور است و استفاده
بشر از آن سهدرصد باقیمانده، در نتیجه صنعتیشدن و ضرورت تولید غذای بیشتر برای تغذیه
جمعیتی ثروتمندتر، بهشدت افزایش پیدا کرده است. میزان مصرف جهانی آب در سال1900 جمعا
حدود 770کیلومترمکعب بود و امروز این رقم به سههزارو840کیلومترمکعب رسیده است و پیشبینی
میشود که در سال 2050 به بیش از پنجهزارکیلومترمکعب برسد. این ارقام بسیار کمتر از
بارندگی سالانه جهان به میزان 9000 تا 12هزارکیلومترمکعب است که در مناطق قابل دسترسی
انسان میبارد. اما آلودگی، ضایعات و ناکارایی در تحویل آب، بخش بزرگی از آن را میبلعد،
همانطور که تغییرات اقلیمی همراه با خشکسالیهای ناشی از آن و ذوب زودرس برفها، بخش
دیگری را. طبق تخمینهای سازمان همکاری اقتصادی و توسعه (OECD) در سال 2030، بیش از نصف جمعیت بشر در مناطقی که عرضه آب در آن مناطق
تحت فشار است به سر خواهند برد.
بهلحاظ
اصولی میتوان نمک را از آب دریاها خارج کرد و عرضه آب شیرین را افزایش داد، اما نمکزدایی
و آبشیرینکنی، هم پرهزینه است و هم به مقادیر زیادی انرژی نیاز دارد که با وجود کاهش
هزینههای این کار در سالهای اخیر، هنوز نمیتوان انتظار داشت که برای آبیاریهای
وسیع بهزودی قابل بهرهبرداری باشد. از کل 2/5
تا سهدرصد آبی که شور نیست، 70درصد آن در قطبها، یخچالهای طبیعی یا در سرزمینهای
یخبندان، قرار گرفته است. به این ترتیب همه موجودات زنده به جز آنها که در دریاها هستند،
تنها حدود 0/75 درصد آب را برای زندهماندن در اختیار دارند، گرچه بیشتر این آب قابل
دسترسی هم در سفرههای زیرزمینی قرار دارد و بقیه آن بهصورت باران نازل میشود که
به داخل دریاچهها و مخازن رفته یا در رودخانهها جاری میشود. آب منبعی است همانند
نفت که مدتهای مدید به تاراج رفته و اکنون که دچار کمیابی شده، بهزودی با انبوهی
از تقاضای سیریناپذیر روبهرو میشود. آنطور که پیداست، چیزی نمانده است که اختلاف
بین کشورها و مناطقی از کشورها، بر سر سدها و رودخانهها شدت پیدا کند. آب در بسیاری
از جاها کمیاب است و کمیابتر هم خواهد شد. عرضه و تقاضای آب را به همرساندن بسیار
مشکل خواهد شد و تعداد و شدت تنشهای سیاسی و پتانسیلها برای ایجاد مشکل، افزایش مییابد.
استمرار عملکردهای جاری، بیتردید به استقبال فاجعهرفتن است.
مشکلات
با جمعیت مصرفکننده آغاز میشود. روزگاری (60 سال پیش) جمعیت جهان حدود 2/5 میلیاردنفر
بود و نگرانیهای مربوط به عرضه آب، مربوط به جمعیت اندکی بود. در آن سالها، هم خشکسالی
بود و هم گرسنگی و این تازگی نداشت و در سراسر تاریخ هم وجود داشت، اما غذای بیشتر
مردم بدون نیاز به کشت آبی تامین میشد. سپس انقلاب سبز، در بستهای مشتمل بر بذرهای
جدید، کود و آب، امکان افزایش عظیمی در جمعیت را فراهم کرد، بهطوری که جمعیت در سال2000
به ششمیلیاردنفر و در حال حاضر به هفتمیلیاردنفر رسیده و میرود تا در سال 2050 به
9میلیاردنفر که عمدتا هم شهرنشین خواهند بود، برسد. اراضی زیر کشت آبی به دوبرابر و
آب مورد استفاده برای کشت به سهبرابر افزایش یافته است. نسبت جمعیت ساکن در کشورهای
مواجه با بحران کمآبی که در آغاز قرن21 معادل هشتدرصد جمعیت جهان (یعنی 500میلیوننفر)
بود، میرود تا در سال 2050 به 45درصد (یعنی چهارمیلیاردنفر) افزایش یابد. هماکنون
نیز هر شب یکمیلیاردنفر بهخاطر فقدان آب برای تولید غذا، گرسنه به خواب میروند.
مردمان
ساکن در مناطق معتدل که از بارندگی متوسطی در سرتاسر سال برخوردارند، شاید نمیدانند
که کشاورزی به چه میزان آب نیاز دارد. بهعنوان نمونه، کشاورزی در بریتانیا تنها سهدرصد
از کل برداشت آب را به خود اختصاص میدهد، اما در ایالاتمتحده معادل 41درصد از برداشت
آب، به کشاورزی یعنی تقریبا همه این مقدار به آبیاری اختصاص دارد. کشاورزی در چین
70درصد و در هند نزدیک به 90درصد آب را مصرف میکند. این نسبت برای کشاورزی ایران بیش
از 90درصد و در کل جهان نزدیک به 70درصد است. تقاضای روزافزون کشاورزان برای آب، تنها
ناشی از افزایش تعداد دهانها نیست بلکه بهخاطر گرایش مردم به غذاهای لذیذتر و مرغوبتر
است. تولید یککیلو بادامزمینی به دوبرابر آب مورد نیاز یککیلو سویا نیاز دارد، تولید
یککیلو گوشت گاو به چهاربرابر یککیلو گوشت مرغ نیازمند است و آب لازم برای یک لیوان
آب پرتقال پنجبرابر آب مورد نیاز تولید یککیلو چای است پس حتی اگر جمعیت جهان ثابت
هم باقی بماند، ورود دومیلیاردنفر از جمعیت جهان به طبقه متوسط، تقاضای آب کشاورزی
را باز هم افزایش میدهد.
میزان
آببری تولید کالاهایی که بهطور روزافزونی مورد تقاضا هستند به شرح زیر است:
-
13000 لیتر آب برای تولید یککیلوگرم گوشت گاو
-
1300 لیتر آب برای تولید یککیلوگرم گندم
-
100 لیتر آب برای تولید یککیلوگرم سیبزمینی
-
1300 لیتر آب برای تولید هر کیلوگرم تجهیزات کامپیوتری مصرف میشود.
ثروت
بیشتر بهمعنای تقاضای بیشتر برای گوشت است و تولید گوشت آببری بهشدت بیشتری نسبت
به سبزیجات دارد. صنعت هم به آب نیاز دارد و حدود 22درصد برداشت آب در جهان به این
بخش اختصاص دارد. مصارف شهری و خانگی آب هم هشتدرصد بقیه را تشکیل میدهد. تقاضای
آب همین دو بخش در نیمه دوم قرن بیستم چهاربرابر شد و رشد آن دوبرابر رشد کشاورزی بود.
مصارف
صنعتی حدود 60 درصد آب کشورهای ثروتمندتر و 10درصد آب بقیه کشورها را به خود اختصاص
میدهد. اما مصارف خانگی و شهری در این دو گروه کشور چندان متفاوت نیست و 11درصد و
هشتدرصد را به ترتیب تشکیل میدهد. همه انسانها روزانه به حداقل دولیتر آب در غذا
و آشامیدنی نیاز دارند و برای این نوع مصرف جایگزینی وجود ندارد. به همین دلیل است
که بسیاری از افراد معتقدند که آب یک «حق انسانی» و ضرورتی بنیادیتر از نان یا سرپناه
است. در طول تاریخ، وابستگی انسان به آب موجب شده است تا نزدیک آب زندگی کند یا دستیابی
به آب را سازماندهی کند. آب تشکیلدهنده بدن- حدود 70 درصد آن- و هم روح انسان است.
آب فراهمکننده نهتنها زندگی و خوراک بلکه وسیله حملونقل، شیوه نظافت، سازوکاری برای
انتقال فاضلاب، منزلی برای ماهیها و سایر جانداران، وسیلهای برای پختوپز، جایی
برای شناکردن، سُرخوردن و کشتیرانی، نوعی زیبایی الهامبخش و منظری برای دیدن و لذتبردن
است. صنعت از یکلیتر آب، ارزشی 70برابر هر لیتر آب در کشاورزی ایجاد میکند و به همین
دلیل است که صنعت در کشورهای ثروتمند بیشترین سهم از آب را دارد. با این وجود نسبت
آببری تولید ناخالص داخلی در بسیاری از کشورهای ثروتمند و متوسط درآمد در دهههای
اخیر بهشدت کاهش پیدا کرده که به معنای آن است صنعت میتواند با بهرهوری بیشتری آب
را مورد بهرهبرداری قرار دهد. برای تولید یکلیتر آب معدنی (بطری) دولیتر آب زیرزمینی
لازم است، کمپانی پپسی اولین کمپانی بزرگی است که حمایت خود را از «حق بشر» برای آب
اعلام کرده است. سال2009 کمپانی کوکاکولا و گروهش، مشاوران مک کنزی را برای تهیه گزارشی
درباره جنبههای اقتصادی راهحلهای مختلف مربوط به کمبود آب مامور کرد.
رودخانههای
بینالمللی در مرزهای 145کشور جاری است و نحوه استفاده از آب این رودخانهها، منشأ
اختلافات و جنگهای بین همسایگان بوده است. جنگ ششروزه خاورمیانه در سال 1967 با پیشنهاد
اردن برای انحراف رودخانه اردن به راه افتاد و همچنان موضوع درگیری اسراییل با همسایگان
تا به امروز باقی مانده است، اسراییل حدود 65درصد رود علیا را بهرهبرداری میکند و
کرانه غربی اشغالی را به قطرات آبی نامطبوع از سفرهای زیرزمینی کوهستانی تحت کنترل
خود وابسته کرده است. در سال2004 هر اسراییلی بهطور متوسط 290لیتر آب در روز در اختیار
داشت ولی متوسط آب برای هر فلسطینی 70 لیتر در روز بوده است.
سرچشمه
حدود 85درصد آبی که به کشورهای عرب جاری میشود، در کشورهای غیرعرب است. پطرس غالی
دبیرکل پیشین سازمان ملل، هیچگاه از گفتن این مطلب کوتاهی نکرد که جنگ آینده در خاورمیانه،
جنگ آب خواهد بود. در گزارشی سازمان مرکزی اطلاعات آمریکا (سیا) درباره ارزیابی تهدیدها،
پیشبینی کرده بود که دستکم در 10منطقه جهان احتمال بروز جنگ وجود دارد که بیشتر آنها
در خاورمیانه رخ خواهد داد. تاکید آمریکا بر بهادادن به اتفاقات خاورمیانه، بهرغم
پایانگرفتن جنگسرد، برمیگردد به اتکای جهان بر ادامه جریان نفت خاورمیانه، در حالیکه
نقش آب در بیشتر موارد کمتر از تاثیر نفت روی توسعه کشورهای عرب و روابط آنها با کشورهای
همسایه نیست.
غیر
از رودخانههای مرزی، حدود 280سفره آب زیرزمینی هم، مرزها را به رسمیت نمیشناسند و
اینها نیز مایه بروز اختلاف بین همسایگان بوده است. در سطح کشوری بر سر نحوه استفاده
و انتقال آب رودخانهای که در یک استان از کشور قرار دارد یا از چند استانیک کشور
عبور میکند، اختلاف به وجود میآید. در هندوستان بیش از 40هیاتداوری و میزگرد برای
بررسی منازعات مربوط به آب برگزار شده است که موضوع آنها غالبا رودخانهای است که آب
آن باید بین چند ایالت آن کشور تقسیم شود. اعتصابها و اعتراضات خشونتآمیز هم در مورد
آب امری است عادی. سرخپوستان آمریکا هم بر سر آب رودخانه کلرادو و انتقال آب به ایالت
کالیفرنیا، کارشان به شورش کشید تا آنجا که آریزونا واحدهای گارد ملی را در سال
1935 در مرز خود با کالیفرنیا مستقر کرد. تا همین امروز هم، ایالتهای آمریکا هرجا
که موضوع آب در میان است با بدگمانی به یکدیگر نگاه میکنند. ایالتهای هند هم با بیاعتمادی
و اکراه اطلاعات مربوط به آب را در اختیار دیگران قرار میدهند. برنامه تاجیکستان برای
احداث بلندترین سد جهان بر روی رود «وخش» با هزینهای معادل 2/2میلیارددلار یعنی
43درصد درآمد ملی کشور، ممکن است تا پرشدن 18سال طول بکشد (در مقایسه با 18روز در مورد
سد تریگرجس چین) و تا آن وقت ممکن است آبی باقی نمانده باشد که پنبهکاران ازبکستان
همسایه از آن استفاده کنند. پاسخگویی به تقاضای آب، قابل مقایسه با تامین تقاضای هیچ
کالای دیگری نیست. یک دلیل آن این است که عرضه آب همواره ثابت است و در سال 2025 یا
2050 چیزی نسبت به امروز یا نسبت به آن زمان که گاوها به خانه برمیگشتند یا آن زمان
که توفان دریا کشتی نوح را در آغوش گرفته بود، بیشتر نخواهد بود زیرا طبق اصل بقای
ماده، به هر شکلی که آب را مصرف کنید، نمیتوانید این ماده را نابود کنید یا آن را
افزایش دهید. اگر دیده میشود که بخشی از آب از آسمانها میآید، به آن جهت است که
از تبخیر آبهای سطح زمین شکل گرفته و سپس تقطیر شده و به زمین برمیگردد، آسمان چیزی
تولید نمیکند.
حقایق
ژئوفیزیکی بر روی کاربرد زبان در مباحث مربوط به آب و مسایل کمیابی تاثیر میگذارد.
همانطور که جولیا باکنال متخصص شماره یک بانک جهانی در مورد آب میگوید، تقاضا و عرضه
دو مفهوم اقتصادی هستند که فعالان این علم همواره در تلاش هستند که بین آن دو، تعادل
برقرار کنند. اما عرضه آب یک مفهوم فیزیکی است نه اقتصادی که حداکثر مقدار آن ثابت
است. کلماتی مانند مصرف و کاربرد آب هم، کلماتی ناجور هستند. اگر ماشین شما بنزین تمام
کند، بهمعنای آن است که تمام بنزین باک ماشین را مصرف کردهاید و بنزین ته کشیده است
که به زودی قابل بازسازی نیست. اما اگر برای استحمام، یک بشکه آب را تمام کنید، آیا
آن میزان آب را مصرف کردهاید؟ در ظاهر امر، پاسخ مثبت است. اما آیا نمیتوان آن آب
را برای آنکه جان تازهای به گیاهان باغچهتان بدهد جمعآوری کرد؟ و آیا نمیشود بخشی
از آن برای تجدید ذخایر سفرههای زیرزمینی در زمین نفوذ کند، یا شاید وارد رودخانهای
شود تا کسان دیگری از آن استفاده کنند؟ این آب مورد استفاده قرار گرفته است اما نه
به آن صورت که گفته شود دیگر قابل استفاده نیست. آب، نفت جدید نیست که کشف و استخراج
شود. بههرحال بعضی از مصارف و کاربردهای آب، آن را برای دیگران غیرقابل استفاده میکند،
مانند وقتی که از مزارع، استخرهای شنا، مخزنها یا برجهای خنککننده تبخیر میشود،
یا وقتی که در فرآیند فتوسینتیک در نتیجه تعرق، بهصورت بخار آب از برگهای نباتات
به اتمسفر میرود. این دو فرآیند تبخیر و تعرق (ET) معمولا از دید سیاستگذاران آب دور میماند در حالیکه بیش از 60درصد
کل آب باران و برخی از آنکه به زمین میرسد را نمیتوان بازیافت کرد زیرا از سطح زمین
تبخیر شده یا از طریق نباتات بهمصرف تعرق میرسد. اعم از اینکه آب کمیاب یا فراوان
باشد، آنچه که اهمیت دارد این است که آب، یک کالای محلی است. آب سنگین است و یک مترمکعب
آن یک تن وزن دارد و بنابراین جابهجایی آن بسیار پرهزینه است.
بعضی
بر این باورند که یک ماده ضروری مانند آب را نباید متفاوت از سایر کالاها در بازار
بهحساب آورد، زیرا افرادی هستند که بهموقع آب را میخرند و افرادی که صاحب آب هستند،
مایلند آن را به فروش برسانند. این نوع منطق با واکنشهای زیادی از جانب فعالان حقوق
بشر روبهرو شده است. آنها میگویند آب شبیه هواست و نباید پولی بابت آب پرداخت شود.
بسیاری از دولتها هم تاکید دارند که آب یک «حق بشری» است و چیزی نیست که مانند دارایی
با آن برخورد کرد و تخصیص آن نباید بر اساس قیمت صورت گیرد. امتناع از حق آب همان امتناع
از حق زندگی است.