* اگر واقعا گوینده در این ادعا صادق است، بفرمایید؛ بسمالله.
من به عنوان یک شهروند راضی هستم به این فرد هر چقدر حقوق میخواهد پرداخت کنند، ماهی یک میلیون دلار، اگر کم است پنج میلیون دلار هم بدهند، کار او ارزش آن را دارد. گمان نمیکنم که دیگران هم مخالف این مبلغ از پرداخت باشند.
* نکتهیی که آقای معاون توجه نکردهاند این است که سطح دولت و کارایی وزارت اقتصاد و بانک مرکزی و دهها سازمان عریض و طویل دیگر و هزاران نیروی بازرسی و نظارت و... را در اداره امور کشور چنان توصیف کرده که گویی قدرت یک نفر گمنام به نام جمشید بسمالله در تعیین قیمت ارز، بیش از همه این دستگاههاست. به علاوه اگر این فرد قیمت ارز را تعیین میکرد، در این صورت از او بخواهید که قیمت را کاهش دهد، الان که او دست شماست، نکند از طرف دولت علاقهیی به پایین آوردن قیمت ارز وجود ندارد؟ از سوی دیگر، حالا که او بازداشت است، چه کسی قیمت ارز را تعیین میکند؟
* مشکل قیمت ارز نه جمشید بسمالله است و نه استکبار جهانی و توطئه داخلی، این مشکل فقط ناشی از بیاطلاعی نسبت به قواعد و اصول علم اقتصاد و اجتماع است.
*جالب است که در برنامه چهارم توسعه و سند چشمانداز قید شده بود که توسعه ایران بر اساس داناییمحوری است، ولی حیف از وجود اندکی توجه به علوم انسانی و اجتماعی. وقتی که آقایان کوچکترین مشکل تکنولوژیک پیدا میکنند، دست به دامن علوم مهندسی و متخصصان داخلی و حتی غربی میشوند؛ وقتی اندکی بیماری پیدا میکنند، راه فرنگ و اروپا را پیش میگیرند، چرا که احتیاط شرط عقل است، و باید از آخرین دستاوردهای پزشکی و تکنولوژی پزشکی و نرسینگ مطمئن سود جست! ولی وقتی سخن از اقتصاد میشود، نهتنها دانشمندان داخلی را منزوی میکنند، بلکه اساسا اقتصاد را جزو علم نمیدانند، جامعهشناسی که اسمش را نباید آورد و چنان گروههای علمی این دو حوزه را تارومار میکنند که تا سالها نتوانند سر از خاک درآورند.
.
.
.
.
روزنامه اعتماد دریادداشتی با عنوان «بسمالله» به قلم عباس عبدی