می دانیم صنعت چای با اراده حکومتی در ایران پایه گذاری و آنچه باعث این عزم جدی شد خروج دو سوم ارز کشور بابت واردات این محصول و رفقایش قند و شکر بود. اگر تاریخ صنعت چای را ورق بزنیم جز حمایت دولت برای سرپا ایستادن این صنعت چیزی نمی بینیم. با وجود عدم تمایل عموم مردم به مصرف چای داخلی و زیان های کلان دولت بابت حمایت از این محصول خصوصا پس از انقلاب که تا سال 1379 عملا دولت چای را به کمتر از قیمت تمام شده می فروخت و این زیان را از منابع دیگری جبران می کرد؛ هیچ گاه سخنی از عدم حمایت و رهاسازی آن به میان نیامد. اما خرابی کار چنان بود که دولت را به تجدید نظر در این سیاست واداشت و دست به آزاد سازی و لغو انحصار زد. هر چند در ابتدا و به سبب ورود ناگهانی از فضای انحصار به شرایط رقابتی مشکلاتی ایجاد شد اما تردیدی نباید کرد که بالا رفتن جایگاه چای ایرانی در حال حاضر مرهون همان سیاست آزاد سازی است. به همین دلیل است که دولت باید هر چه سریع تر از حوزه تصدی گری خرید برگ چای که هیچ ضرورتی ندارد بلکه یک سیاست دوگانه و ضد رقابتی است؛ خارج شود.
در اینجا قصد ندارم به تحلیل شرایط امروز صنعت چای بپردازم و فقط می خواهم به موضوع امکان خودکفایی در تولید چای و ملزومات آن اشاره کنم.
می دانیم افزایش تولید محصولات کشاورزی از دو مسیر افزایش سطح یا افزایش تولید در واحد سطح امکان پذیر می شود. در مورد اول به سطح اراضی باید توجه کنیم. رئیس محترم سازمان چای (متولی تخصصی چای در کشور) اعلام کرده اند سطح اراضی چای 28 هزار هکتار است که از این میزان حدود 22 هزار هکتار مورد بهره برداری است. در این جا چند سوال به ذهن متبادر می شود. یکی این که معاون وقت باغبانی وزارت جهاد کشاورزی در سال 1383 طی نامه ای به سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور سطح اراضی چای ایران را 34600 هکتار قید کرده بودند. حال کدام رقم را باید بپذیریم؟ مسلما سخن معاون باغبانی نمی تواند بی مبنا تلقی شود چون به این ماخذ از دولت بودجه چندین میلیاردی دریافت کردند. البته رئیس محترم سازمان چای از نحوه به دست آمدن رقم اعلامی خود سخن نگفته اند ولی ظاهرا باید از مقایسه این دو عدد نتیجه بگیریم حدود 6 هزار هکتار از باغات چای از حیز انتفاع ساقط شده است. اما نکته سوال برانگیز بعدی سطح بهره برداری از سطح موجود است که در اینجا هم یک فاصله 6 هزار هکتاری را شاهد هستیم و سوال برانگیزتر این که چرا باید از 28 هزار هکتار فقط از 22 هزار هکتار بهره برداری شود. محصول باغی که مانند محصول زراعی نیست که بتوان آن را سالانه تغییر داد.
اما مرکز آمار ایران به عنوان تنها مرجع رسمی اطلاعات آماری در کشور در سال 1398 سطح اراضی چای در دو استان گیلان و مازندران را 16229 هکتار اعلام کرده است که این عدد به دلایلی کاملا واضح، صحیح تر است.
اولین دلیل مقدار تولید در واحد سطح است که با سطوحی که رئیس محترم سازمان چای اعلام کرده اند همخوانی ندارد. قابل باور نیست وقتی چایکارانی 16 تن در هکتار برگ چای طی شش ماه می چینند (در کشورهای چایخیز با 11 ماه برداشت این رقم به 8 تن نمی رسد!) آن وقت از تقسیم مقدار خرید بر مساحت اعلامی ایشان به عدد کمتر از 7 تن در هکتار برسیم (در سال 1399 حدود 132 هزار تن برگ سبز تولید شد و مساحت را 21 هزار هکتار در نظر بگیرید.) بنابراین لااقل سطح مورد بهره برداری خیلی کمتر است. این نکته را هم نباید از نظر دور بداریم که افزایش تولید برگ چای در هکتار لزوما با افزایش کیفیت ملازمه ندارد. چون در چای باید قسمت های مشخصی از سرشاخه ها را چید و قسمت های زیرین منجر به تولید چای با کیفیت نمی شود. مثلا در سال های اخیر با مکانیزه شدن برداشت در هندوستان و متروک شدن حالت دست چین، مقدار تولید زیاد شده اما از کیفیت و فروش محصول صادراتی این کشور در دنیا کاسته شده است.
دلیل دوم، میزان سطوح بیمه شده باغات چای در مقابل خسارت است. در سال 1397 کل باغات چای بیمه شدند و عدد اعلام شده صندوق بیمه در این سال 17789 هکتار بود.
دلیل سوم، کاهش قابل ملاحظه کل تولید است. در سال 1382 حدود 245 هزار تن برگ چای آن هم در شرایط اجرای طرح آزاد سازی خریداری شد اما تولید چای از سال 1389 تاکنون به140 هزار تن نرسیده است و یک علتش کاهش سطوح باغات چای است.
و دلیل قاطع دیگر، مصاحبه یکی از اعضای هیئت مدیره صندوق حمایت از صنعت چای است که «بیش از 90 درصد باغات چای مازندران از بین رفته اند» که این امر دیگر نیازی به بحث ندارد. شهر رامسر در دهه 70 شمسی حدود 2 هزار هکتار باغ چای داشت و اکنون کمتر از 200 هکتار و این امر در تمام مناطق چایخیز شمال به لحاظ جذابیت مناظر صدق می کند.
بنابراین در کمال تاسف باید گفت حدود نیمی از باغات چای قطعا از میان رفته و علی رغم نیت خیر رئیس محترم سازمان چای بایست گفت باغی نمانده که بخواهند آن را احیا کنند. چون دلیل ندارد با این همه حمایت دولت، باغی رها شود.
اما موضوع افزایش تولید در واحد سطح نیز نیازمند امکانات و شرایطی از جمله تولید ارقام پر بازده است که تاکنون با وجود برخی فعالیت ها به سرانجام نرسیده است. اولا توان تولید ارقامی که به تازگی توسط پژوهشکده چای معرفی شده اند در بهترین حالت به 7 تن نمی رسد یعنی حتی در صورت تحقق، ما در همین حد فعلی تولید خواهیم ماند. ثانیا در صورت انجام این کار چه کسی تامین کننده زندگی و معیشت چایکاران در طول به ثمر رسیدن این بوته های جدید خواهد بود. هزینه انجام این کار 4 برابر میانگین دریافتی چایکاران از هر هکتار در سال است. بنابراین جایگزینی بوته ها برای چایکاران غیر اقتصادی است.
اما اگر دولت از حضور غیر ضروری خود در حوزه خرید برگ چای دست بردارد؛ آن وقت می تواند با بودجه ای که اکنون صرف خرید چای می کند این اقدامات زیربنایی را انجام دهد.
در نهایت می خواهم بگویم سطوح باغات چای کشور نه تنها کمتر از 18 هزار هکتار است بلکه باید با همه توان تلاش کنیم همین مقدار موجود را حفظ کنیم و دست از ارائه آمارهای گیج کننده برداریم. با این سطح از باغات چای حداکثر می توان حدود 15 درصد نیاز کشور را تامین کرد. بنابراین حتی تحقق آرمان تولید نیمی از مصرف کشور نیز میسر نیست.